Chasm بسیار ساده است و از همان ابتدای ماجرا میخواهد این موضوع را روشن کند. شما یک کارآموز میان مقر شوالیهها هستید که در یک قدمی رسیدن به مقام مبارز قرار دارد و داستان کلی بازی هم حول این موضوع است که شخصیت اصلی برای اثبات خود باید به مسائل یک روستایی در نزدیکی برسد. مشکل اینجاست که این "مسئله" بسیار بزرگتر از وسع فکری شماست بازیکن درواقع به جنگ با نیروهای شیطانی میرود بدون آنکه خبر داشته باشد. همین و بس نه شخصیت پردازی خاصی در بازی صورت گرفته و نه پیچش خاصی. شاید با خود بگویید همانطور که ذکر شد Metroidvania اصلا نیازی به اینگونه داستان سرایی ندارد اما عمق این ضعف زمانی معلوم میشود که شما بعد از 10 ساعت و چند دور تمام کردن آن حتی اسم یکی از افسانهها یا هیولاهای متشخص را هم به یاد نخواهید آورد. بحث اصلا روند آن هم نیست که تا انتها یکنواخت میماند درواقع سوال اینجاست که بازی اصلا چرا با وجود این موارد تصمیم گرفته انقدر روی این بخش تمرکز کند؟ اگر هیچ روایتی از اول وجود نداشت مطمئنا تصویر کلی بازی بهتر میشد