با جمعی از همکاران برای تهیه گزارش خبری از نحوه ارائه خدمات به زائران اربعین حسینی که پای پیاده به سمت کربلا در حرکت بودند راهی مرز چذابه شدیم، گذرگاه مرزی چذابه در 110 کیلومتری شمال غرب اهواز یکی از سه کانون اصلی تردد زائران اربعین حسینی است و تاکنون حدود 180هزار زائر از این مرز به شهرهای مقدس عراق عزیمت کردهاند. تقریبا بیش از 300 موکب مردمی برای پذیرایی از زائران اربعین حسینی در اطراف پایانه مرزی چذابه برپا است. در این مسیر ابرهای آسمان شروع به باریدن کردند و انگار آسمان چذابه امروز هم از دیدن دلدادگان حسینی اشک شوق میریزد.
زمانی که وارد مرز چذابه شدم، حس عجیبی مرا فرا گرفت و ناخودگاه چشمم به پیرزنی افتاد که خود توانایی راه رفتن نداشت و با کمک عصا قدم به سوی خروج از مرز و رفتن به کربلا گذاشته بود.
دیدم کمی ایستاد؛ فرصت را غنیمت شمردم و لیوان آبی از یکی از مواکب در آن حوالی گرفتم و به سرعت سمتش حرکت کردم. نگاهی به من کرد و گفت: «مادر عاقبت به خیر شوی الهی…»
از این جمله که با لحنی خوش به من گفت، خیلی خوشحال شدم و با لبخندی از او تشکر کردم و گفتم: «مادر نیاز به کمک نداری؟» وقتی که لیوان را از دستم گرفت، گفت «نه مادر… »، حس کنجکاوی من بیشتر شد و از وی پرسیدم «مادر برای شما سخت نیست این همه راه میخواهی به سمت کربلا حرکت کنی؟» کمی تأمل کرد و گفت «مادر عاشق هیچ وقت از رسیدن به معشوق خسته نمیشود».
هنگامی که این جمله را گفت موی بر اندامم راست شد و اگر شرمم نمیشد به شدت میگریستم. گفتم «مادر زمانی که به سلامت رسیدی که ان شالله برسی ما را هم دعا کن». در پاسخ گفت «چشم پسرم. و به مسیر ادامه داد…».