IN EVERY TEAR, HE IS THERE
«در هر قطره اشکی، او آنجاست»
Some might say this world today shows
بعضی ها شاید بگویند که دنیای امروزی نشان می دهد …
God’s left us to our mistakes oh
که خداوند ما را با اشتباهاتمان تنها رها کرده است، آه
He has never been
او هرگز…
So far away
اینقدر دور نبوده
Some might say
بعضی ممکن است بگویند…
How could any father stand
چطور ممکن است که پدری بایستد…
See his children across many lands
و فرزندانش را در سرزمینهای بسیاری تماشا کند…
Suffer so and give no helping hand
که رنج بسیار می کشند و دست یاری بسوی آنها دراز نکند
No helping hand
دست یاری بسوی آنها دراز نکند
Somewhere tonight
امشب در جایی…
Far away and out of sight
در دوردست و دور از چشمها…
There’s a child that’s too weak to cry
کودکی هست که حتی ضعیف تر از آن است که گریه کند
Hmmm
Deep in those eyes
در عمق آن چشمها…
Can’t you see him in disguise
آیا نمی توانی او را پنهان ببینی
Reaching out to the heart that’s in you
دستش را به سوی قلب تو دراز می کند
And I
و من
In every tear
در هر قطره اشکی…
That is where
که در جایی جاری می شود…
He is there
او آنجاست
He’s the hand that wipes that brow
او همان دستی است که اشک را از آن چهره می زداید
He’s the tear that trickles down
او همان اشکی است که جاری می شود…
Upon the face that cries without a sound
روی چهره شخصی که بی صدا می گرید
We need you now
ما هم اکنون به تو نیاز داریم
What a simple choice to make
چه قدر ساده است انتخاب…
Between what you give and what you take
بین بخشیدن و گرفتن…
When what you give
وقتی آنچه می بخشی…
Such precious life could save, life could save
ممکن است چنین زندگی ارزشمندی را نجات دهد، زندگی ارزشمندی را نجات دهد
Somewhere inside
جایی در درون…
There’s a part of you that asks why
قسمتی از وجود تو می پرسد…
Would he leave so many so far behind
آیا او این همه را رها می کند
And deep in those eyes
و در عمق آن چشمها…
Can’t you see Him in disguise
آیا نمی توانی او را با چهره پنهان ببینی…
Reaching out to the heart that’s in you
دستش را به سوی قلب تو دراز می کند
And I…
و من…
In every tear
در هر قطره اشکی…
That is where
که در جایی جاری می شود…
He is there
او آنجاست