دستمان که به حوالی حلقهی قانونی هم نمیرسد
گفتیم یک معاشقهای با حلقهی مینی بفرماییم که حسب آنچه ملاحظه میفرمایید فرمودیم 😊️😇️
این یک سال و چند ماهی که بپر بپر دوشنبههامان به راه است یک احساس کودک درون طوری در وجودمان جفتک میاندازد که نگو!
البته یک جاهایی هم آدم ییهو یادش میافتد که کبر سن و گذر عمر خیلی هم شایعه نیست.
خاصه آن جا که جو گیر میشویم و عنان وجود میسپاریم به مایکل جردن درون چنان سه گام میرویم که گویی همین الان است که پر بگیریم و حداقل 90 سانتی باسن مبارکمان از ارتفاع سازمانیاش اوج بگیرد آما زهی خیال باطل! تا به خودمان میآییم میبینیم ولو شدهایم کف سالن و پیر و جوان جمع دورهمان نمودهاند و چیزیت نشده؟ گویان زیر دست و بالمان را گرفتهاند که از آن وضعیت شبه بحران میانسالی جمعمان کنند 😅️
سرتان را درد ندهیم!
خلاصه آن که یاد دوران بسکت زدنهای جنون آمیز و معتادوار به خیر
دم دوستان و پایگان گعدهی بسکت هم گرم
خاصه شروین که سلسله جنبان اول حلقهی این بزم بود 😊️
لیشام
پ.ن. همین متن را در وبلاگم بخوانید: