این قطعه مربوط به مراسم شب سوم اجتماع عظیم عشیره عاشورا در سال 1400 میباشد که در پادگان 06 ارتش جمهوری اسلامی ایران اجرا شده است.برای دسترسی به آثار حاج محمود کریمی میتوانید به پایگاه اطلاعرسانی فطرس مراجعه نمایید.http://fotros.irمتن شعر:بابا تو برگشتی یا من خوابم؟امشب که شام غصهها سرشدبعد از گذشتن از چهل منزلویرونهی ماهم منور شدپس نوبت ماهم رسید آخرمیخوام توو آغوش سرت باشمدیدم که تو دلتنگ زهراییگفتم شبیه مادرت باشماینجا که میبینی شباش سردهگرمای روزاش مثل آتیشهاون گوشه اون خاکا رو میبینی؟اون رختخواب دخترت میشهدور و برت رو خوب تماشا کناینجا خرابه بود خونهام شداون لکههای قرمز رو خاکاون جانماز عمه جونم شدتوو این خرابه کار من هر روزیا بغض و گریه یا بهونت بوداونورتر اون دیوار که خیسهشبها برا من جای شونت بودشبها با درد پهلو صبح میشهروزام با سیلی غروب میشهدستام چشام پاهام سرم گوشامبابایی چیزی نیست خوب میشهتعریف کن از اون چهلمنزلواسم بگو از روزا و شبهاتگفتن که تو پیش خدا بودیپیش خدا زخمی شده لبهات؟اونشب که ما از کربلا رفتیمگفتن سرت یک جای دور بودهگفتن که تو پیش خدا بودیحتما خدا هم توو تنور بودهچیزی نپرس از کربلا تا شامسخته بگم از اونهمه آزاربابایی! من دیگه سهسالم نیستیک عمر شد رفتن از اون بازارسخته بگم از قصهی زخمامواسه تو که دریای احساسیراستی بابایی بین این مردمشخصی به نام زجر میشناسی؟من گم شدم اومد سراغ منموهام شد بیشتر پریشونتگفتم عمو سیلی زد و بعدشبا طعنه گفت: این هم عمو جونتچادر نمازم رو نبردن کهتووی مدینه جاگذاشتم منبابا چرا خیره به گوشامیاصلا مگه گوشواره داشتم من؟دستامو پنهون میکنم پشتمبازم یه جاهاییش معلومهاین حلقهی قرمز کبودی نیستتو فکر کن جای النگومههرجا که میشد مارو چرخوندنبا سختی رو پاهام میایستمبزم نمیدونم چی بود اونجامن حتی اسمش هم بلد نیستماز معجرا و چادرا باباچیزی نپرس از من نمیدونماونقدر میدونم که این روزااز آستین پاره ممنونمامشب اگه با تو نیام باباواسه سهسالت خیلی بد میشهخشتی که جای بالشم بودهامشب برام سنگلحد میشهزخمام به کار من میاد آخرامشب همش بال و پرم میشهمن با سر تو میرم از اینجاویرونه از امشب حرم میشه