باز لحظه وداع ، خیمه میشه جور دیگه غوغا
عطر و بوی حسن ، پیچیده توی فضای صحرا
انگار (خود حسن)2 ، میره برا انتقام زهرا
لبهاش مثلِ یه شوره زاره ، چشم خیمه ابر بهاره
با هیبت رفت وسط میدون ، مثل شیره ترسی نداره
وای
صدای هلهله بلنده تو میدون
میباره نقل سنگ بازم مثِ بارون
عمو وای
گفتی عمو بیا ، از خیمه سراسیمه رسیدم
ای وای که تنتو ، از لابه لای نعلا کشیدم
سینت (رو سینمه)2 ، قدکشیدی یا که من خمیدم
جای سالم نیست روی تنت ، نیزه دارا بس که زدنت
هر کس با اسبی اومدشو ، سهمی برده از رو بدنت
وای
تویی بهار عمر من نرو قاسم
ای یادگاری حسن نرو قاسم
عمو وای
(بند تکراری حضرت عبدالله)
ابن الحسنم و ، خون علی میجوشه تو رگهام
ابن الحسنم و ، شاگرد کلاس درس سقام
ابن (الحسنم و)2 ، جونمو میدم به جای بابام
گفتی هستم مثل پسرت ، این جسم من میشه سپرت
وای از درد پهلو عمو جون ، چی کشیده زهرا مادرت
حسین
حالا که بابام اومده دم آخر
بخون عمو برام تو روضه مادر
عمو وای