بعد از دستهگلهایی که هالیوود در تابستان امسال با بلاکباسترهای پرتعداد خجالتآوری که راهی بازار کرد به آب داد، خیالم راحت شده بود که تابستان تمام شده و فیلمهای خوب پاییزی کابوس چند ماه گذشته را قابلفراموش میکنند، اما متاسفانه هنوز یک دستهگل دیگر مانده بود و آن «جوخهی انتحار» است. نمیدانم این حاصل یک اتفاق تصادفی است یا اینکه ما دستهجمعی در درگاه خداوند معصیتی مرتکب شدهایم و لیاقت این عذاب دستهجمعی را داریم، اما «جوخهی انتحار» که شاید موردانتظارترین فیلم تابستان امسال بود، میتواند افتضاحترین فیلم امسال هم لقب بگیرد. نه، اغراق نمیکنم. من خوشبختانه یا بدبختانه تقریبا تمام افتضاحهای امسال را تماشا کردهام. بنابراین وقتی میگویم «جوخهی انتحار» افتضاحترین فیلم تابستان امسال است، یعنی با دانش کامل به این نتیجه رسیدهام. متاسفانه این لقب را باید به فیلمی بدهم که بهشخصه بهطرز غیرقابلباوری به آن امیدوار بودم. اما کاش دستم میشکست و امیدها و خوشنودیهایم را مکتوب نمیکردم.