معصوم نیک پی زنی جوان که همسر و یک فرزند(سام) زیبا دارد به دلیل معتاد بودن همسرش تورج مستان ونیز آسمی بودن سام مجبور به گذران زندگی از طریق دست فروشی در اتوبوس و مترومی شود.وی صاحبخانه ای دارد بنام قیاس که از این وضعیت سواستفاده میکند وحتی با وجود تورج اما بدلیل اعتیاد شدیدش میخواهد به سمت معصوم دست درازی کند که با مخالفت معصوم و اینکه فرزند و شوهر دارد مواجه میشود.تورج کم کم کارتن خواب شده و در جوبهای آب بدنبال پول و غذا میگرددو....