روزبه بمانی خسته شدم
Roozbeh Bemani Khaste Shodam
موندم زخم خوردم از قلبم چون نمیشد از عشق برگردم
با غرورم یه شهر همدرده بس که شعرامو زندگی کردم
من یه عمره تمامه دردامو قصه کردم برای یک دنیا
شعر گفتم برای این مردم که تو حرفامو بشنوی تنها
بشنوی تنها ...
من از این درد خسته شدم از جنگیدن با قلب خودم
من با این زخما چه کنم خسته شدم از حال خودم
من از این درد خسته شدم از جنگیدن با حس خودم
من با این رویا چه کنم خسته شدم از دست خودم
وقتی چیزی نمیگم از حالم میشه حرفام نقطه چین باشه
گاهی وقتا سکوت میتونه بهترین شعر رو زمین باشه
من از این درد خسته شدم از جنگیدن با قلب خودم
من با این زخما چه کنم خسته شدم از حال خودم
من از این درد خسته شدم از جنگیدن با حس خودم
من با این رویا چه کنم خسته شدم از دست خودم