برای دیدن ویدیوهای بیشتر از آلبوم ورزشی ما اینجا کلیک کنید
در قسمت گذشته به موضوعات و تیم های مختلفی در مبحث ضد فرهنگ و ورزش هولیگانیسم پرداختیم.
از حوادث مرگبار هیسل و هیلزبورو عبور کردیم.
به لحظات تاریک و زننده باشگاه های بزرگ انگلیس مانند لیورپول،چلسی و منچستر یونایتد مانند نوری تابیدیم تا آن روی سکه نیز به چشم بیاید اما امروز تصمیم گرفتیم به جای اینکه به گذشته ی زشت و فراموش شده یا حداقل منسوخ شده ی باشگاه های بزرگ اروپا بپردازیم، برآن شدیم که مصیبت هولیگانیسم یا اوباشگری در فوتبال توسط هواداران را به صورت بومی و داخلی مطرح کنیم.
هولیگان در فوتبال ایران معنایی ندارد چون اصولا هواداران سرسخت و دو آتیشه جایگاه مشخصی در ورزشگاه ها ندارند به طور مثال جایگاه دوآتیشه های لیورپول (کوپ) می باشد یا اگر نام هواداران سرسخت رئال مادرید(اولتراسور) این واژه ها در ایران و فوتبال ایران معنی ندارد چون مشت نمونه خروار است اگر در جامعه ی ما امروز اقشار جامعه جایگاه مشخص تعیین شده ای ندارد در فوتبال و فضای پیرامون آن نیز اینگونه است.(مثال واضح آن دکتر خواننده است، بازیگر مجری، فوتبالیست بازیگر و امثال اینها که هر لحظه به این موج افزوده می شود)
در فوتبالی که لیدر های آن که باید وظیفه ی مشوق بودن را به نحو احسنت انجام دهند قدرت برکناری مدیر،مربی،بازیکن آن تیم را دارد چه انتظاری از تماشاگرانی دارید که از قضای روزگار تمام غم و شادی خود را در ورزشگاه میبینند اگر ببرند شادند و در کمال احترام برخورد می کنند ولی خدا آن روز را نیاورد که یک مساوی تیم محبوبشان کسب کند از همان روز ،لحظه و ثانیه فحاشی آغاز می شود به کی؟ چی؟ آن را لیدر تعیین می کند.
بگذارید به یک مثال مبین و صریح اشاره کنم
خوان لاپورتا، مدیر اسبق باشگاه بارسلونا در اولین روزهای کار خود به عنوان مدیر در این باشگاه هولیگان های این باشگاه را اخراج کرد و با این کار مانع این شد که آنچه بر سر باشگاه رئال آمد بر سر بارسا نیاید، اولتراسورهای رئال بر این عقیده بودند جواب توهین توهین است و جواب مشت مشت این شعار باعث شده بود که جو برنابئو بهم بریزد و در سال 2013 پرز تصمیم گرفت که این گروه رادیکالی را اخراج کند اما درآمد باشگاه و هوادار رسمی بودن آنها مانع این عمل شد این عقب نشینی خودخواهانه پرز سبب این شد که اولتراها از شعارهای نژادپرستانه بهره ببرند و برنابئو را که نشات گرفته از نام اسطوره ی خود بود را به (برنئونازیسم) تغییر دهند که این عمل عامل این شد که پرز کاسه صبرش لبریز شود و قید درآمد باشگاه بزند و در حرکتی تاریخی 340 تن از هوداران افراطی این باشگاه را اخراج کرد و این جایگاه را به هوداران جوان و با نزاکت این تیم اختصاص داد.
اینها سرآغازی بود بر نگارش تلخ،عجیب،زشت و تاریک ترین لحظات فوتبالی تاریخ فوتبال ایران از تیم ملی تا باشگاه های آن
علی دایی،اسطوره یا کیسه بوکس لیدرها
علی دایی را شاید کمتر کسی در ایران یا حتی در دنیا بجا نیاورد.
علی دایی از مفاخر فوتبال آسیا و هزار البته ایران است.
اما در روزهایی که پرسپولیس در آتش بی تدبیری مدیران نظامی و شبه نظامی خود می سوخت علی دایی تنها کسی بود که با دارا و نداری این باشگاه کنار آمد.
علی دایی تیمی را تحویل گرفت که بدترین در تاریخ این باشگاه بود
آنچه بر سر سرمربی پرسپولیس آمد، در ساختمان باشگاه و مقابل چشمان سرپرست باشگاه به وقوع پیوست.
اولا چرا باید فوتبال را به دست اشخاصی سپرد که فرق اوت و کرنر را نمیداند ویا به قول معروف حتی با شورت ورزشی که هیچ با شلوار گرمکن نیز عکسی ندارد محول نمود.
حاج حبیب کاشانی که خود را معلم دین و اخلاق معرفی میکرد در این فاجعه دست داشت اما هیچگاه نپذیرفت(دیوار حاشا به قول علی دایی) یا مثلا در همان روز عابدینی در مصاحبه ای گفت:ضارب علی دایی جیره خوار بود.
سئوال بزرگ این است،باشگاه فرهنگی و ورزشی پرسپولیس به چه علت این لقب را بر سر در خود جای داده است(فرهنگی)
اگر قرار است فرهنگ را گسترش دهند پس چرا دبیرانی را به این جایگاه میگمارند که شعور و فهم در بدیهی ترین مسائل را نیز ندارند.
امروز علی دایی مشت میخورد فردا یک اسطوره ی دیگر و این یعنی پایان حیات معنوی این وررش در ایران و این همان چیزی است که کشور های حاشیه ی خلیج فارس در حسرت داشتن آن میسوزند مانند امارات،قطر و...
وقتی تیمی به عظمت پرسپولیس درگیر شخصی به نام (ع.ا) است و راه گریزی هم ندارد مسبب آن کیست؟
جواب کوتاه است (مدیران اجاره ای) که طی سال ها گریبان گیر این باشگاه شده اند.
بابا ایران چی درست داره که ورزشش درست باشه
فرهنگ هولیگانیسم !!! هولی مولی