سامورایی بر طبق روال عادی به بالای قلعه میرود و به دو نگهبانی که مشغول دیدهبانی هستند دستورات جدید ابلاغ کند، اما هنگامی که قصد بازگشت دارد اثری از یکی از نگهبانان نیست. بعد از کمی جستجو چشمش به جسد نگهبان گم شده میافتد. در همین حال پیرمردی در دوردست اسلحهی خود به سمت سامورایی نشانه گرفته و شلیک میکند. سامورایی بر اثر گلوله بر زمین میافتد اما همچنان نقش میکشد که ناگهان دخترکی که پشت درب مخفی شده بود از مخفیگاه خود به بیرون آمده و خنجری در گردن سامورایی فرو کرده و کار او را تمام میکند.