سکانسی ازفیلم گهوارهای برای مادر :
داستان "گهوارهای برای مادر" شرح قصهای است که به زندگی یک بانوی طلبه میپردازد. نرگس دختر جوانی است که ادبیات روسی را در دانشگاه مسکو به اتمام رسانده است و اینک در کسوت بانویی طلبه، درس میخواند و قرار است برای تدریس به دانشجویانی که تازه مسلمان شدهاند به روسیه بازگردد.
مشکل اغلب فیلم های ایرانی این است که کارگردانان شان با ایده ای تک خطی به سراغ ساخت فیلم رفته و معمولا طرح و برنامه ای برای پرداخت ایده شان نداشته و با شاخ و برگ دادن به همان ایده خام ابتدایی بالاخره فیلمی صد دقیقه ای می سازند. اما فیلم هایی هم هستند که فاقد همان هسته اولیه بوده و کلا با طرح داستانی بسیار کوتاه و ناکارآمد تبدیل به فیلم می شوند و حتی به مرحله داشتن ایده هم نمی رسند. «گهواره ای برای مادر» یکی از از همین فیلم هاست که نه ایده و قصه ای دارد و نه حتی همان داستانک نیمه و کم رمق پرداخت سینمایی دارد.
کل قصه فیلم که می توان آن را در یک خط به شکل کامل تعریف کرد این است که برای نرگس که طلبه حوزه ای علمیه در یزد است دعوتنامه ای از یکی از دانشگاه های مسکو می رسد و قرار می شود وی چند سالی برای تبلیغ به کشور روسیه برود اما حال مادر سالخورده اش وخیم می شود و وی تصمیم می گیرد کنار مادر مانده و از وی پرستاری کند. البته این داستان با تمهیدات خاصی و اضافه کردن نماهایی گاه بی ربط و ورود چند کاراکتر مهمان به تایم استاندارد یک فیلم یکساعت و نیمه رسیده اما پیرنگ داستانی به حدی ضعیف و سست و کم رمق است که حتی با وجود تلاش کارگردان برای جبران این پیرنگ کم عمق و بی جان با تمهیدات بصری و حجم بالای موسیقی و ...هم نتیجه ای حاصل نمی شود و فیلم اثری بلاتکلیف و خنثی و بی روح است.
در فیلم اینطور عنوان می شود که وی در خارج از کشور درس خوانده و اعتقادات محکم مذهبی نیز نداشته ولی به یکباره دچار تحول روحی شده و به سمت دین شناسی و عرفان و علم فقه رفته اما هرگز دلیل این گرایش و علاقه مشخص نمی شود و ما از گذشته این کاراکتر جز توضیحاتی بسیار خلاصه و کوتاه چیزی نمی دانیم و در نتیجه نرگس فعلی نیز برای مخاطب شناسنامه دار نمی شود و ناشناخته باقی می ماند.
«گهواره ای برای مادر» در صورت داشتن فیلمنامه ای خوب و کاراکترهایی پرداخت شده می توانست فیلمی مقبول درباره زندگی یک دختر طلبه جوان باشد که در سینمای ایران اتفاقی بدیع و جذاب بود اما کارگردان با داستانی کم عمق و فیلمنامه ای بی ظرافت این موقعیت عالی را هدر می دهد