آرتور پندراگون پادشاه افسانهای و دادگستر که در دوره ناشناختهای از سدههای میانی (سده ششم تا شانزدهم) بر بریتانیا فرمانروایی میکرد. به گفتهای او کسی بود که از بریتانیای سده ششم در برابر یورش ساکسونها پادبانی کرد؛ و پس از آن به نام نخستین پادشاه بریتانیا تاجگذاری کرد. آرتور پس از بر تخت نشستن شوالیههایی را که پس از آن به نام شوالیههای میزگرد شناخته شدند به دور خود گرد آورد و به کمک آنها کوشید آرامش و پناه را به کشور بازگرداند. نامآوری او در میان مردم به سبب این تلاش است و ماترک آن داستانهای مردمی است که در میان توده از دلیریها، پهلوانیها، و نیکی رفتار او به یادگار ماندهاست؛ آنگونه که گذشته نگاری، پهلوانسرایی و افسانه چنان با هم آمیخته که بازشناختن آنها از یکدیگر به سختی شدنی است.
وی در کودکی به فرزند خواندگی مرلین جادوگر درآمد.
سنگ نوشتهٔ آرامگاه آرتور در گلاستونبری، اعتقاد سلتها به تناسخ را باز میتاباند: «اینجا آرتور خفتهاست، شاهی که بود، شاهی که خواهد بود.» اما این برخاستن آرتور از مرگ، برای نجات قلمرو سست شدهاش از چنگ آنگلوساکسونها بس نبود. سراسر افسانه آرتوری به متلاشی شدن همبستگی شهسواری بدست آمده از میزگرد میپردازد، و سرانجام از روی کینه بسیار آرتور و موردرِد از یکدیگر نابود شد.