روز واقعه از دید تصویربرداران حمله تروریستی اهواز

اخبار تماشایی
منتشر شده در 04 مهر 1397

روزی که فاجعه تروریستی در اهواز اتفاق افتاد روز عجیبی بود. روزی بود که در آن تنها سلاح بچه‌های ما دوربین و شات بود اما دشمن با تفنگ‌های آماده شلیک آمده بود و حاصل تقابل شات و شلیک، شهید شد.


این بچه‌ها شاید اسلحه در دست نداشتند، اما کاغذ، قلم، دوربین و رکوردر، تجهیزاتی بود که خبرنگارها و عکاس‌های حاضر در این حمله تروریستی را تا دندان مسلح کرده بود. خبرنگاری که در میان رگبار سنگین گلوله‌ها، جسورانه رخ به رخ حادثه ایستاد و آن روز اولین کسی شد که از دل حادثه خبر را به سراسر جهان مخابره کرد و عکاسانی که همزمان با انگشت‌هایی که روی ماشه می‌رفت، هر بار با چکاندن شاسی دوربین تیر خلاص را به اندیشه کور تروریست‌ها زدند، همه قهرمان‌های واقع نگاری بودند که روز حادثه با شجاعت تمام، فرماندهی خط مقدم رسانه را به عهده گرفتند و تا عمق حادثه، خطر کردند تا سند رسوایی تروریست‌ها را در تاریخ ایران و جهان به نمایش بگذارند.


شایان حاجی‌نجف، خبرنگار 25 ساله خبرگزاری ایسنا خوزستان، کسی که نخستین عکس و خبر حادثه توسط او منتشر شد. عکسی از او را می‌بینیم که در وسط گلوله باران شجاعانه از جوی آب پرش می‌کند تا رسالت جامعه رسانه را به جا بیاورد. از او می‌خواهم تا از روز حادثه بگوید، همچنان که نگاهش به اطراف است، چند لحظه ای حادثه را برای خودش مرور می‌کند، سپس با این جمله آغاز می‌کند:


"مرگ بر مرگ! هرچه از حادثه دور می‌شویم بیشتر به این که آن روز چه بر سر حاضرین آمده است پی می‌برم. گروه ارکستر مارش نظامی بر طبل می‌کوبیدند و هنوز صدای شیپورها به گوش می‌رسید که نخستین رگبار گلوله نواخته شد، با شنیدن صدای گلوله نگاهم به جایگاه شخصیت‌ها افتاد، هنوز متوجه تحرک خاصی نشده بودم که جمعیت را به گلوله بستند. این جا بود که خطوط رژه از هم پاشیده شد، در این لحظه من و یکی دیگر از همکارانم که در نزدیک ترین نقطه به جایگاه ایستاده بودیم با فریاد یکی از فرماندهان که مدام می‌گفت "بخوابید روی زمین" روی زمین دراز کشیدیم. به هر طرف نگاه می‌کردیم گلوله می‌آمد، به همه جا گلوله اصابت می‌کرد و هر بار چیزی سد راه گلوله‌ها می‌شد، یا درخت، یا جدول خیابان، یا زمین و یا سینه ستبر یکی از شهدا که با چشم می‌دیدم یکی پس از دیگری به زمین می‌خورند. تقریبا تمام جمعیت به جز کسانی که تیر خورده بودند پراکنده شده بود، اما من و همکارم در وسط خیابان میان سیل گلوله تنها مانده بودیم، در همان لحظات اول دوربین موبایلم را روشن کرده بودم و فیلم همه چیز را ثبت می‌کرد، صدای تیر هر لحظه داشت نزدیک تر می‌شد به گونه‌ای که آماده بودم تا یکی از گلوله‌ها به من اصابت کند، اینجا بود که تصمیم گرفتم به یک محل امن بروم تا برای رساندن خبر به مرکز رسانه‌ای خودم یعنی خبرگزاری ایسنا اقدام کنم، در همین لحظه با سردبیر مرکز ایسنا خوزستان تماس گرفتم و اولین خبر مبنی بر این که رژه نیروهای مسلح اهواز مورد حمله تروریستی قرار گرفته است را به او مخابره کردم و سپس عکس‌هایی که توانسته بودم ثبت کنم را برای دبیر سرویس عکس ایسنا خوزستان ارسال کردم."


از گلوله که می‌گفت صدایش می‌لرزید، از او پرسیدم صدای گلوله‌ها را به یاد داری؟ ادامه می‌دهد "هنوز نمی‌دانم چرا گلوله‌هایی که از کنار گوشم زوزه می‌کشید و می‌رفت، هیچ‌کدام به من برخورد نکرد اما خوب به یاد دارم که با صدای هر تیر تصویر عزیزانم جلوی چشمم می‌آمد و فکرم به آن‌ها بود اما در آن لحظات تمام دغدغه‌ام نشان دادن مظلومیت مردم شهرم به دنیا بود."


او در پایان همین‌طور که نفسش را بیرون می‌دهد، آه می‌کشد و می‌گوید "این حادثه دردی است که کم کم دارد در روح و جسم‌مان تکثیر می‌شود، همه قلبم برای درد اهواز و مردمش تیر می‌کشد.


با شروع تیراندازی بی شک تمام حاضرین در صحنه آرزو داشتند که این صدا مانند سال‌های قبل جزیی از برنامه رژه باشد، اما تداوم تیراندازی و فرمان نیروی‌های امنیتی به پناه گرفتن سربازها، از وقوع یک حمله تروریستی به رژه نیروهای مسلح در هفته دفاع مقدس خبر می‌داد."

دیدگاه کاربران
متفاوت -

داغمون تازه شد