خسته شدم خسته هر چی درده
آی رو دوش من درده هزار تا مرده
جنگ با این همه غم و غریبی
یکی بگه رسم کدوم نبرده
بهار و پاییز و زمستون چیه
برگ درخت من همیشه زرده
وقتی زمونه رو گرفته از من
دلم دیگه دنبال چی بگرده
ای دلخور از گریه مرد پر از گریه
بغض ترک خورده دریاچه ی مرده
با گریه جاری شو بازم بهاری شو
با درد خلوت کن از غم شکایت کن
هزار تا خورشید واسه ی ما کمه
دنیا بدونه عشق خیلی سرده
باید بسازه و بسوزه با غم
دلی که بازیچه ی داغ و درده
حتی بخوابم روز خوش ندیدم
بپرس از این چشما که خواب گرده
منتظره کدوم خوشی بمونم
دنیا مگه چی داشتو رو نکرده
ای دلخور از گریه مرد پر از گریه
بغض ترک خورده دریاچه ی مرده
با گریه جاری شو بازم بهاری شو
با درد خلوت کن از غم شکایت کن