یه عطش مونده به دریا
یه قدم مونده به رویا
یه نفس مونده به آغاز
یه غزل مونده به پرواز
یه ترانه مونده تا یار
یه طنین مونده به آوار
یه ستاره مونده تا روز
یه سفر مونده به دیروز
بگو تا لحظه ی دیدار
چند تا لب ریختگی مونده
چند تا بغضِ سردِ نشکن
چند تا آوازِ نخونده
با تو تا تو میرسم من
بی حساب سردِ پیرهن
میگذرم از این گذرگاه
واسه پیدا کردنِ ماه
واسه کشفِ آخرین،زخم
تا پُلِ معلٌق اخم
سر میرم تالبِ بارون
تا شب گریه ی مجنون
سر میرم تا،لب بارون
تا شب گریه ی مجنون
خیلی تکراری و مثل کارای قبلش بود