بابا یه گوشه خواب بودم خیلی آرووم
ولی پیچید تو گوشم صداشون
نمی بردن اگه گوشواره هامو
خودم میبخشیدم به دختراشون
من بچه ی توام
نمی بردن خودم میدادم بهشون
گذشت و گم شدم توی بیابون
آخه از قافله جا مونده بودم
یکی اومد برم گردوند بابا
ولی کاشکی همونجا مونده بودم
بد اخلاق اند چقدر مردای شامی
به جای قلب سنگه تو دلاشون
با این دستای سنگینی که دارن
دلم میسوزه واسه بچه هاشون
یه جوری زد چشام تاره هنوزم
یه جوری زد قدم از درد خم موند
جای دستش یکم بهتر شد اما
جای انگشترش رو صورتم موند
تو روی نیزه و من روی ناقه
تو چشمات باز و من دستام بسته
چقدر شکل همیم بابا نگاه کن
من مثل تو دندونام شکسته
به ماه آسمون می گفت
شمع شبستون منی
یاد عمو بخیر که تو
ین عمو جون منی
میگن به داد بچه برس به هق هق افتاد
بابا منو ببر
من جا می مونم عمه ام رو می زنن
شیرین زبونی تموم شد
مال اون وقت بود که دندونام سالم بود
بابا
ای حسین...