آهنگ مریض حالی از محسن چاوشی
نه جیک جیک مستانت نه سردی زمستانت رجوع کن به دستانت
چه روزهای بسیاری که ظلمها روا کردی به دستهای بسیاری
شبانه مرد گاریچی به خانه میکشد خود را
اگر که مادیان خسته اگر طناب هم پاره درون مرد همواره کشیده میشود باری
مریض حالی ام خوش نیست نه خواب راحتی دارم نه مایلم به بیداری
درون ما تفاوتهاست تو مبتلا به درمانی و من دچار بیماری
کنار تخت میخوابم مگر هوا که بند آمد نفس کشیدنت باشم
تو روز میشوی هر شب و صبح میشوی هر روز تو خواب راحتی داری
خیال بافی ات بد نیست خیال کن که خواهی رفت
همینکه رفتی و مردم تلاش کن که برگردی و در کمال خونسردی مرا به خاک بسپاری
زیاد یاوه میگویم گره بزن زبانم را زیاد از تو مینوشم بگیر استکانم را
بگیر هر چه را دارم ببخش هر چه را داری
مریض حالی ام خوش نیست نه خواب راحتی دارم نه مایلم به بیداری
درون ما تفاوتهاست تو مبتلا به درمانی و من دچار بیماری
کنار تخت میخوابم مگر هوا که بند آمد نفس کشیدنت باشم
تو روز میشوی هر شب و صبح میشوی هر روز تو خواب راحتی داری
تو را شبانه تا هر شب به روی شانه خواهم برد تو را شبانه خواهم مرد
شبانه های لبهایت لبانه های شبهایت شبانه های بیداری
چه بیقرار و سنگین بار به خانه میکشم خود را چه بیگدار در قلبم زبانه میکشی خود را
من از تو سخت دلگیرم تو از که سخت بیزاری