وسط این خیابونا دور از تو من جون و تنم مرد
اینقده موندم که بیای این زندگی روح منو برد
هرچی که میخواستم تورو بدست بیارمت نشد
انگار از اون شباست که من گریه کنم تا خود صبح
تا خود صبح تنهام نذار منو با این خیابونا
با این زخمای کهنه تنهام نذار یکم گوش بده حرفامو
مگه تو دل نداری تو دل نداری