Ryse از نظر داستانی چیزی با شکوه ارایه نداد و یک داستان همیشگی از انتقام و خون تعریف کرد. طی دسیسهها و زیاده خواهی امپراطوران روم ارتش بربرها به این سرزمین حملهور شدهاند و همه چیز را به آتش و ویرانی کشاندهاند و در این بین شما در نقش ماریوس ناجی روم بازی خواهید کرد. داستان بازی از انتهای آن شروع میشود. جایی شهر زیر حمله شدید بربرها قرار گرفته و ماریوس امپراطور روم را که نرو نام دارد به مکانی امن میبرد و در این شلوغی شروع به تعریف خاطراتی از گذشته میکند. جایی که ماریوس ابتدا یک سرباز تازه کار بود و در کنار خانوادهاش اوقات خوشی را پشت سر میگذاشت که ناگهان اتفاقاتی ناراحت کننده برای او رخ میدهد و داستان انتقام او شروع میشود. نمیتوان گفت داستان بازی خیلی قوی است اما خیلی هم ضعیف نیست و اینطور نیست که بیهوده بازی کنید. در طی مسیر اتفاقات زیادی هرچند کمرنگ رخ خواهد داد. Ryse از شخصیتهای کم فروغی بهره میبرد به طوری که شاید بعد از اتمام بازی آنها را به سرعت فراموش کنید زیرا به دلیل کمبود وقت و کوتاه بودن بازی هیچگاه به طور عمیق به شخصیتهای مختلف بازی پرداخته نخواهد شد. حتی ماریوس که شخصیت اصلی بازی است از چهره به یاد ماندی و پرستیژ خاصی بهره نبرده است و کمتر کسی میتواند به عنوان یک اسپارتان خشمگین با او ارتباط برقرار کند. البته نمیتوان گفت این بخش ناامید کننده است بلکه شکل و شمایل رومیها بسیار خوب کار شده و همچنین بربرها آن ظاهر خشن و بیرحم را به خوبی به بازیکن القا میکنند. هرچند که اگر به تعداد تنوع طراحی آنها نگاه کنیم از این بابت ناامید میشویم زیرا تنوع آنها شاید به تعداد انگشتان یک دست شما هم نرسد.