ماجرای مامان گلی و پلاستیکها بلای جان ما (قسمت 2)

تاتیرو│سایتی برای کودکان دیروز  امروز و فردا

دیروز هوس کردم یه سری به عروس گلم آناهیتا جون بزنم – میدونین که زن بهروز نوه ام رو میگم –دختر خیلی خوبیه منو که خیلی دوست داره سلانه سلانه رسیدم در خونشون و زنگ زدم بیشتر از همیشه معطل شدم تا آیفون رو زد خیلی تعجب کردم ...

دیدگاه کاربران