نتيجه ى يك تربيتِ فوقِ حسابى. پسرى سيزده ساله كه پدرش رو در فاجعه ى اخير از دست داده و چه قدرتمند و شيوا در مورد پدر صحبت ميكنه. بغض ميكنه، بغضش رو فرو مى خوره، دوباره بغض مى كنه، و باز بغضش رو فرو مى خوره. اينكه چه زود مرد شده و اينكه چطور بدون اينكه از روى نوشته بخونه در اين شرايطِ احساسى شوك آور و عجيبى كه ناخواسته گرفتارش شده يك طرف، جملات زيبايى كه بر زبان مياره يك طرف، و حتى طنزى كه در صحبت هاش وجود داره به جاى شيون، به جاى نفرين همه و همه نشان از يك تربيتِ فوقِ حسابى داره