داستان باور نکردنی قتل وحشتناک ملیکا 8 ساله توسط پسر 14 ساله

تازه ترین ها
منتشر شده در 24 دی 1396

به ملیکا گفتم یکی از دوستانش منتظر است تا با او بازی کند. با هم به خانه متروکه‌ای که در آن نزدیکی بود رفتیم. در خانه قفل نبود. آن را باز کردم و دو نفری وارد شدیم. گفتم مدل بازی اینطور است که باید دست‌هایت را ببندم. او هم قبول کرد و من با بند کفش دستهایش را بستم. او دیگر نمی‌توانست کاری کند.

دیدگاه کاربران