صدایش آرام است و شمرده کلمات را بیرون میریزد؛ آنقدر که انگار همه هزار توی ذهنش را بالا و پایین میکند تا مبادا چیزی جا بماند؛ ردیف قبرها را نشان میدهد که تا آنطرف قبرستان کشیده شده؛ قبرهایی که در هرکدامش چند پهلوان یکدیگر را در آغوش گرفتهاند.
برای ارسال دیدگاه لطفا وارد حساب کاربری خود شوید.