یه شعرم تو فکر یه دیوونه یه رقصم تو خواب یه می خونه
یه آهم تو ذهن یه زندونی یه عکسم توی یه جیب بارونی
نت غمگینی از یه آهنگم دارم با این تنهایی میجنگم
از این غم می میرم حالم خوش نیست که چیزی جز دوری آدمکش نیست
چرا آرومی گریه کن دختر به رویا شک کن گریه کن دختر
تو چشمای من کوچه ها مستن بغض تو بشکن گریه کن دختر
چرا آرومی گریه کن دختر به رویا شک کن گریه کن دختر
تو چشمای من کوچه ها مستن بغض تو بشکن گریه کن دختر
چه جوری نترسم من از بی پروایت به آتیش کشیدی شب و با زیبایت
چه جوری بفهمم به چی باید دل بست یه زخم از نگاهت هنوز رو قلبم هست
یه حرفم رو لبهات بگو تکرارم کن اگه این یه خوابه خودت بیدارم کن
یه حرفم رو لبهات سکوتت سنگینه می دونم که چشمات صدامو می بینه
چرا آرومی گریه کن دختر به رویا شک کن گریه کن دختر
تو چشمای من کوچه ها مستن بغض تو بشکن گریه کن دختر
چرا آرومی گریه کن دختر به رویا شک کن گریه کن دختر
تو چشمای من کوچه ها مستن بغض تو بشکن گریه کن دختر