یاد بگذشته مرا می خواند

رنگین کمان
منتشر شده در 19 بهمن 1396

یاد بگذشته مرا می خواند

اشک در چشم دلم می راند

درد من را همه کس می داند

پای دردم چه کسی می ماند

نیمه شب بود و خیالی بی زوال

در سرم سودایی از جنس محال

باز هم کشتی من بشکسته بود

لاجرم در ساحلش بنشسته بود

دل به یادش از نشستن خسته بود

پیش از این ها رخت از عالم بسته بود

بعد از او اما برایش ساده بود؟

فاش گویم دل به یارش داده بود

رسم دل دادن ندارد هجرتی

دل که دادی بگذری در حسرتی

مثل من هر شب خیالت میپرد

یک دو روزی خاطره میپرورد

آه من تا کی بشینم در خیال

تا به کی هستی برای من محال

اشتباه کردیم میدانم عزیز

لیکن اما اشک بر دیده مریز

اشک تو سوزن به چشمم میزند

خنده ات مرحم به خشمم میزند... .

رایان نجفی.

دیدگاه کاربران