راه امشب میبرد سویت مرامیکشد در بند گیسویت مراگاه لیلا گاه مجنون میکندگرگ و میشِ چشم آهویت مرامن تو را بر شانه هایم میکشمیا تو میخوانی به گیسویت مرازخم ها زد راه بر جانم ولیزخمِ عشق آورده تا کویت مراخوب شد دردم دوا شد خوب شددل به عشقت به عشقت مبتلا شد خوب شد