فردا حسین سر می دهد، عباس و اکبر می دهد (2)
شش ماهه اصغر می دهد، هم عون و جعفر می دهد
امشب حسین دلداری فرزند خواهر می دهد
فردا سر و دست و بدن در راه داور می دهد
فردا حسین سر می دهد، عباس و اکبر می دهد (2)
امشب شه دنیا و دین، با قلب مجروح و غمین
گوید به زین العابدین باشد وداع آخرین
ای دل غمین حالم ببین از جور قوم مشرکین
فردا یقین شمر لعین آبم ز خنجر می دهد
فردا حسین سر می دهد، عباس و اکبر می دهد (2)
امشب کند لیلا فغان زینب بود بر سر زنان
این از غم سلطان دین آن از فراغ نوجوان
این در صدای الحذر آن در نوای الامان
این با برادر در سخن آن دل به اکبر می دهد
فردا حسین سر می دهد، عباس و اکبر می دهد (2)
امشب حسین در کربلا گردد به دور خیمه ها
گاهی به بانگ یا نبی گاهی به صوت یا اخا
گاهی به فکر کودکان گه در نماز و در دعا
فردا به راه امتحان سر را به کافر می دهد
فردا حسین سر می دهد، عباس و اکبر می دهد (2)
امشب همه اطفال او با تشنگی در گفتگو
غم در دل و خون در گلو بشکسته سر بگشاده مو
باشد برادر در سخن گه با پدر گه با عمو
فردا حسین این جمله را تسلیم خواهر می دهد
فردا حسین سر می دهد، عباس و اکبر می دهد (2)
امشب سکینه از عطش بگرفته دامان پدر
هر دم زند بر سینه و گاهی به پهلو گه به سر
گوید که ای جان پدر عزم سفر داری مگر
سید چو مجنون با قلم تشکیل دفتر می دهد
فردا حسین سر می دهد، عباس و اکبر می دهد (2)