تهیه و تولید در موسسه فرهنگی عقیق و واحد رسانه هیئت ثارالله زنجان و همکاری مرکز هنری رسانه ای نهضت
متن شعر:
من اومدم بگم فقط که. یجوری شرمندم ازت که چیزی برا گفتن ندارم ردم کنی تمومه کارم فقط بذار به حال زارم یکم ببارم میبینی بی تو کم آوردم هر جا پیشم تو بودی بردم تو این شلوغی ها خودم رو به تو سپردم کاشکی کمک کنی که نیمه جونم کاش همیشه به یاد تو بمونم کاش یه نماز پشت سرت بخونم حال دلم رسید به جایی که انگاری میاد صدایی صدای فاطمه اس که داره کنار مشک پاره پاره رو زخم صورت ابالفضل با گریه هاش مرهم میذاره چه بیقراره فاطمه زخماشو میبنده دشمن به گریه هاش میخنده تیکه های تنش بمیرم به مویی بنده حالا یکی عمود به دست رسیده یکی میگه که دستشو بریده حرمله باز کمونشو کشیده