و شاید هر سفری آغازی از شناخت خویشتن باشد
در پیش و تاب جاده های پر تلاطم نم ناك
كه دلت گیر است بین بخار شیشه و قطره ای شبنمی لطیف ولی سنگین روی پلك های ظریفت
من ولی همانم كه در هر سفر تمام شدم
تمام بخاطر خاطره هایت
تمام شدم در پس هر چررخشی از لاستیك های ماشینی كه تورا از من دور میكرد
تكراریست تمام شدم و تمام شدن ها
و من باز در كنار همان قافیه و ردیف های تكراری گیرم
به قلم#سحر تاج ور