@crtoonland@
خلاصه داستان : رویای پیر مرد ۷۸ ساله بادکنک فروش – «کارل فردریکسِن» – به تحقق میپیوندد. او هزاران بادکنک را به خانهٔ خودش وصل میکند و عازم «آبشار بهشت» در آمریکای جنوبی میشود. پسر بچهای خوش بین به نام «راسل» به طور اتفاقی با «فردریکسِن» همسفر میشود. در این سفر پر ماجرا یک سگ – «هاپو» – و یک پرندهٔ کمیاب – «توک دراز» – با آنها همراه میشوند. در آمریکای جنوبی «فردریکسن» قهرمان دورا