باور نمیکنی حال دل مرا
یادی نمیکنی از عاشقت چرا
من دوست دارمت چون شب که ماه را
من می سرایمت چون دل که آه را
چون دل که آه را
چون اشک من گاهی قدم بر دیده ام نه
دل برده ای باری بیا دلداریم ده
دیدار تو از این جهان وز آن جهان به
ای نو بهارم چشم انتظارم