میون قیل و قال زندگی و کار اساسی در مشهد....یه پارکی این وسط زدیم و علیرغم زشته زشته گفتنای دیگران..خیلیم خوشگل بود و ادرنالین بدبخت...کمی خوشبخت شد.....هرسنی که هستم باشم....اسمان مال من است.....این روح بیچاره ام.....حقشه....به خدا حقشه....خوش بگذره بهش.....مگه چند سال دیگه هممون زنده ایم که از تجربه کردن همه چیز خجالت بکشیم؟؟؟؟؟؟
دارم چیزایی میبینم که به نزدیک بودن آخرالزمان ایمان آوردم......تو این مراودات الکی و دروغی.....فقط خوش میگذرونم ازاین به بعد