نشست روی زمین، پهن کرد دریا را / کشید پارچه را، متر کرد پهنا را ||| درست از وسط آب، قایقی رد شد / شبیه قیچی مادر، شکافت دریا را ||| صدای تَق تَ تَ تَق... تیر بود می بارید / صدای تِق تِ تِ تِق... دوخت چتر خرما را ||| کنار قایق بابا که خورد خمپاره / بلند کرد و تکان داد خُرده نخها را ||| فرو که رفت در انگشت مادرم سوزن / کسی دقیق نشانه گرفت بابا را
وَ آب از کف قایق سریع بالا رفت / و تند مادر هی کوک زد همان جا را ||| بریده شد نخ و از بین قاب بابا دید / میان دامن خود چرخ میزند