بعد از دو ترم ارتباط چشمی بلاخره ازش خوشم اومد
کلاس تموم شد تو راه رو پیچید جلوم
گفت رستوران پیپل نهار مهمون من چطوره؟!
+بریم
-خب با چی بریم
+گفتم من وسیله دارم
موتور رو از رو جک انداختم که یهو بهم
-گفت با این؟! ببخشید یه کاری برام پیش اومد باید برم
سالها گذشت یه روز پشت چراغ قرمز ولنجک بودم که دیدم یکی داره میگه
-بده پایین!!! شناختی؟!
+نه
-بیشتر فکر کن دانشگاه هنر معماری
+الهام؟!
-چقدر فرق کردی چه تیپی چه ماشینی
+خیلی ممنون
-رستوران پیپل نهار مهمون من چطوره؟!
+بریم منتهی من یسر باید برم خونه رفیقم
-اونجا براچی
+هیچی ماشینش رو بدم موتورم رو بردارم
-خیلی مسخره ای