من یک فرد کاملا اعتماد کننده ای می باشم.
من در شرایط نرمال تمایل دارم تا اعتمادم را نسبت به سایر افراد گسترش بدهم و از آنها انتظار دارم تا مهربانی متقابل داشته باشند.
در صورتی که فرد دیگر اثبات کند که غیرقابل اعتماد می باشد در آن صورت من سطح اعتمادم نسبت به وی را تغییر خواهم داد.
در روابطی که بی اعتمادی را تجربه می کنم معمولا به این نتیجه می رسم که این مورد به دلیل یک نقص قابل توجهی در اعتماد صورت نگرفته است
(هر چند که عبارت از مواردی می باشند که به صورت آنی منجر به جلب توجه ما می شوند) ولی چند نمونه کوچک تر مربوط به نااطمینانی در طول زمان صورت گرفته است.
شکستن یک عهد نرسیدن به هدف تا زمان مشخص شده و یک الگویی از رفتار غیرقابل اطمینان غیراخلاقی نامناسب یا بدون علاقه در طول زمان به یک روند تبدیل می شود.
بی اعتمادی در طول یک شب اتفاق نمی افتد بلکه به صورت تدریجی و طی مراحل مختلف رشد پیدا می کند.