تحفه پیش رو از این حیث میسر افتاد تا علاوه بر پاسداشت میراث مانا و طبیعت سحر انگیز و با شکوه این دیار، گردشگران را راهنمایی باشد مفید. چابهار قوسی بریده از آسمان بلوچستان است، آباء و اجداد خردمند این کهن بوم پایههای پولادین تمدنی را پیافکندند که تیر بلا و گزندها بر سپر آن کارگر نیفتاد.
چابهار را با همه طنازیهایش باید رفت و دید، شنید و شناخت و مهم تر و واجب تر شناساند. باید سراپا چشم شد و شاید حس و احساس تا لمس زیباییها مقدور گردد. چابهار را می توان در دشتها، در بلندای تپههای آرمیده بر بستر تاریخ، در گلدستههای الوان مسجد تیس، در هیاهوی فرامین قلعه پرتغالیها، در سینه های ستبر مردان ماهیگیر، در چشمان منتظر زنان خیره به دریا، در نوای حزن انگیز موسیقی ناب بلوچ، در زلالی تالاب لیپار، در چینه کوههای مینیاتوری، در مزمزه کردن خوراک تند و تیز بلوچی، در چشم انداز ساحل گواتر، در رقص خرچنگها، در بازی نور و آب، در برخورد نسیم و صورت، در خواب لنجهای مسافر، در هیجان دیدن گاندو (تمساح پوزه کوتاه ایرانی)، در آداب و رسوم مردم، در ساحل اقیانوس، در پرش (گل) گل فشان، در گورستانهای فراموش شده، در صداقت مرد و زن بلوچ، در صفای روستائیان تیس، در ابهت جنگل حرا، در تنوع میوهها و ماهیها، در خواب سنگها، در آمد و شد تجار منطقه و در راز خلقت به تماشا نشست. با هم به چابهار می رویم...