دکلمه صوتی آن سوی پنجره | رمانکده

رمانکده بزرگترین سایت رمان ایران
منتشر شده در 25 اسفند 1397

آن سوی پنجره


قهوه ام که جوش آمد به سمت پنجره رفتم، با دیدن هوای بارانی لبخند عمیقی بر لب هایم نشست.

چقدر لذت بخش بود صدای باران؛ آرامش عجیبی داشت.

قطره های باران هم که گویا در میدان جنگ بودند؛ برای فرود آمدن بر زمین، از هم سبقت می‌گرفتند.

با دیدن هر قطره روحم تازه و تازه تر می شد.

نگاهم به درختی که روبه روی خانه بود، افتاد. برگ‌هایش با باد و باران تکان می‌خوردند...

دیدگاه کاربران