مازیار فلاحی - آخرین نفس

ترنج
منتشر شده در 20 آذر 1398

ــو نگو که خیال محاله – رفتنت واسه این دل تنها


یه سوال بی جواب مث خواب یه عذاب


نمیدونی چه تیره و تاره – حال قلبی که از تــو و دوریت


بی قراره بی قراره نگو دیره که نمیره


آخرین نفسام و بی تــو – دارم حس میکنم که میمیرم


لااقل بزار این دم آخر – از چشات همه چی رو بگیرم


توی لحظه ی خسته ی دلخوشی


که توی بی نفسی من و می کشی…


کاش بهم دل خستم و پس بدی – یا به قلب یخی تــو نفس بدی


.


همه باورم و ترسم از اینه – که بیاد روبروم و بشینه


غم و درد چشام و ببینه – بگه حال و روالش همینه


گاهی می گذرم از همه دوریم – مثل قایقی از دل دریا


که یه لحظه چشاتــو ببندی


یه لحظه چشاتــو ببندی


بخندی


بخندی

دیدگاه کاربران