سر صبحی دوباره پاشدیم اومدیم خسته باشیم، جمشید پرید وسط گفت ببین چقدر سمنو داریم!!
ببین زندگی هنوز خوشگلی هاشو داره!!
گفتیم جمشید الحق که دیوونه ای، بیا بشین یه دیقه خسته باش، جای این جلافتا سر صپی.
دستش ُ تا مچ کرد تو کاسه، گفت: یعنی می خوام بگم دنیای ِ دیوونه ها از همه قشنگه، بذار دهنت، هرچی نداره صفا داره!!