متن نوحه زیبای سگینه گفت با زینب از حسین فخری
سکینه گفت با زینب شمر ستمگر را
ز بهر کشتن بابم به کف بگرفته خنجر را
گلوی تشنه میخواهد کشد سبط پیمبر را
بکن مخبر تو ای عمه من محزون مضطر را
که حنجر تیغ در بر میکشد یا تیغ حنجر را
سکینه گفت بابم آمده امشب به مهمانی
ز نور روی وی کاشانه ام گردیده نورانی
گذارم من لب خود بر لب آن دلبر جانی
اگر بوسی لب باب مرا عمه تو می دانی
که شکر شیر در بر میکشد یا شیر شکر را
فتاده پیکر اکبر چو گل بر دامن میدان
بگو عمه تو از یاری به حق خالق سبحان
که پیکر خاک در بر میکشد با خاک پیکر را