بررسی بازی ترسناک - The Forest
بازی The Forest حاصل تلاش 4 سالهای است که به نظر میرسد برای کامل شدن، هنوز به 4 سال دیگر هم احتیاج دارد. در ادامه همراه بررسی این بازی باشید.
سقوط یک هواپیمای مسافربری در جزیرهای ناشناخته و دور دست، تلاش بازماندگان برای بقا به هر قیمتی که شده و در نهایت روبرو شدن با موجوداتی که حتی در مخیله ما هم نمیگنجند. اینها سناریوی آشنایی هستند که بارها و بارها در مدیومهای مختلف سرگرمی با آن روبرو شدهایم و هدف هم تنها یک چیز است؛ ارائه یک داستان هیجانانگیز با پسزمینه بقا و جنگیدن برای زندگی. جدا از اینکه چرا هر کسی که میخواهد یک تم ترسناک ایجاد کند سراغ این ایده تکراری میرود، باید به این مسئله نگاه کنیم که اثر موردنظر تا چه اندازه توانسته از پتانسیلها و قابلیتهایی که این فضا و شرایط برایش مهیا میکند، به بهترین نحو بهره ببرد. وقتی یک بازی قرار است ما را در دل یک نبرد سخت برای حفظ زندگیمان قرار دهد، انتظارمان این است که ما را با چالشهایی روبرو کند که حداقل بتوانیم خودمان را برای دقایقی هم که شده جای شخصیت اصلی بگذاریم و بهخاطر پیدا کردن ذرهای آب در یک ناکجاآبادِ ترسناک، یک دنیا خوشحال شویم و هورا بکشیم. اما خب، برای اینکه بازیساز بتواند به چنین بازخورد فوقالعادهای در مخاطبانش دست پیدا کند، نیاز دارد که در همه قسمتهای بازیاش به حدی از بلوغ رسیده باشد که قلب و مغز بازیکن را با اتمسفر خاص خودش پیوند بدهد و او را به جای فرورفتن در صندلی جلوی مانیتور، در گرداب چالشها و خواستههای سخت اما جذابش غرق کند. اما اگر این وسط یکی از بخشهای بازی لنگ بزند چه؟ آیا بازیکن میتواند با آن کنار بیاید یا همین مسئله به ظاهر کوچک کل بازی را زیرسوال میبرد؟ اصلا بگذارید همان سوالی را که منتظرش هستید بپرسم. آیا بازی The Forest در همه قسمتهایش به استانداردهای لازم دست پیدا میکند یا نه؟ این سوالی است که در ادامه بررسی با جزئیاتی بیشتر جوابش را توضیح میدهم. سوالی که گاهی اوقات جوابش یک «نه» قاطع و گاهی هم یک «بله» تحسین برانگیز است.
بازی The Forest یکی از آن آثاری است که مدتی طولانی را به عنوان یک اثر Early Access در استیم سپری کرد تا اینکه چندی پیش بالاخره نسخه نهایی آن توسط استودیو Endnight عرضه شد. بازی به طور کلی از سقوط هواپیمای شما در یک جزیره ناشناخته روایتش را آغاز میکند، اما The Forest به طور مشخص قصد ندارد شما را وارد ماجرای خاصی بکند و از همان ابتدا این آزادی عمل را بهتان میدهد که با هر وسیلهای و هر روشی که به ذهنتان میرسد، برای حفظ جان خود تلاش کنید. البته درست است که هیچ اجباری برای پیگیری مسیری معین وجود ندارد، اما این بدان معنی نیست که داستانی هم برای پیگیری در جهان بازی گنجانده نشده است. در همان صحنه شروع بازی، شما پسربچهای را مشاهده میکنید که کنارتان نشسته است و پس از سقوط هواپیما، یکی از اهالی آدمخوار جزیره او را با خودش میبرد و پیدا کردن این کودک به تنها ماجرا و معمای حل نشده بازی که توسط سازندگان مطرح شده است، تبدیل میشود. با این حال، بازی نه از شما میخواهد که به دنبال این پسربچه بروید و نه اصلا سرنخ خاصی برایتان رو میکند که به پیدا کردن او نزدیک شوید. این خود شما هستید که باید جزیره و غارهای مخوف آن را زیر و رو کرده و راز این داستان را کشف کنید.