وقتی زلیخا میشوی از ناز میترسم
من یوسفم ، از دکمه هایِ باز میترسم
تضمینِ برگشتن به خانه جَلد بودن نیست
من از همینجا شد که از پرواز میترسم
جوری عاشقِ منی ، که خودم حس میکنم
با من از زمین جدایی
وقتی که دورم ازت ، تا نگیری دستمو
حالِ دریا زده هایی
جوری عاشقِ توام ، که واسه من صورتت
به یه آیینه شبیهه
وقتی که دورم ازت ، این اتاقا واسه من
به قرنطینه شبیهه
حسی که دارم بهت ، حسِ تشنگی
حسِ بارونه با ابرا
حسِ فانوسیه که ، روشنه تمامِ عمر
تا یه شب نترسه دریا
وقتی با همیم ، قلبم میکوبه
قحطی هم بیاد ، حالِ من خوبه
فرقی نداره کجایِ دنیایی
وقتی با همیم ، شکلِ یه باغم
دریا خونمه ، جنگل اتاقم
فرقی نداره کجایِ دنیاییم
حسی که دارم بهت ، حسِ تشنگی
حسِ بارونه با ابرا
حسِ فانوسیه که ، روشنه تمامِ عمر
تا یه شب نترسه دریا
وقتی با همیم ، قلبم میکوبه
قحطی هم بیاد ، حالِ من خوبه
فرقی نداره کجایِ دنیایی
وقتی با همیم ، شکلِ یه باغم
دریا خونمه ، جنگل اتاقم
فرقی نداره کجایِ دنیاییم
فرقی نداره کجایِ دنیاییم
فرقی نداره کجایِ دنیاییم