سکانس برتر - فیلم احمق و تحمق تر

ترنج
منتشر شده در 09 آذر 1398

این‌روزا زیاد بهم زنگ می‌زنن همه هم مثل هم...


شما چارلز بوکوفسکی هستی؟ همون نویسندهه؟ به‌شون می‌گم آره. و اونا به‌من می‌گن نوشته‌هامو می‌فهمن و بعضی‌هاشون نویسنده هستن یا می‌خوان نویسنده بشن و شغل‌های وحشتناک و حوصله‌سربر دارن و امشب دیگه تحمل اتاق آپارتمان و دیوارها رو ندارن -کسی رو می‌خوان که باهاش حرف بزنن و باورشون نمی‌شه که من نمی‌تونم کمک‌شون کنم که جواب‌شون پیش من نیست. باورشون نمی‌شه که من گاهی تو اتاقم می‌پیچم به خودم و دل‌وروده‌مو چنگ می‌زنم و می‌گم خدایا خدایا خدایا دیگه نمی‌تونم. باورشون نمی‌شه که آدمای بی‌عشق خیابونا تنهایی و دیوارها برای من‌هم هستن و وقتی گوشی رو می‌ذارم با خودشون فکر می‌کنن من می‌دونم اما ازشون پنهان می‌کنم. من از روی آگاهی نمی‌نویسم. وقتی تلفنم زنگ می‌خوره من‌هم دلم می‌خواد حرفایی بشنوم که یه‌کم حال‌مو بهتر کنه. اصلا برای همینه که شماره‌ام تو کتاب شماره‌تلفن‌ها هست.

دیدگاه کاربران