یه قبیله است توی دنیا یکه تاز قصه هاست
کارای خیلی بزرگی روی دوش بچه هاست
غنچه ها وا میشن اما زیر دست و پا می میرن
روی گلبرگ گلاشون رد پای چکمه هاست
عجب حکایتی داره
عجب شجاعتی کرده
توی گودی گوداله
عجب قیامتی کرده
تو زخمای روی تنش با همه برابری می کنه
تو لحظه های بی کسی داره دلاوری می کنه
حالا که باباش نیست واسه حسین برادری می کنه
لا اله الا الله
افتاده عبدالله
روی دامن ثارالله
افتاده عبدالله
یه کسایین تو دنیا افتخار آدمان
اصلا اومدن به دنیا واسه روز امتحان
نوبتی هم باشه دیگه رسیده نوبت من
نوجوونم ولی دارم تو رگام خون حسن
برام دعا کنی خوبه
بذار برم میام عمه
اگه نرم می دونی که
بده واسه بابام عمه
خودت داری می بینی که چقدر شلوغه دور و برش
بذار ببینم که اون کیه داره میره سمت سرش
بذار که شرمنده نشم جلوی چشای مادرش
لا اله الا الله
افتاده عبدالله
روی دامن ثارالله
افتاده عبدالله
پهلوونه قصه آخر وسط جوش و خروش
یه دفعه از نفس افتاد توی آغوش عموش
تو دلش بود مث سقا که علمداری کنه
وقتی دستاش و بریدن رسیدش به آرزوش
عجب شهامتی کرده
عجب چه غیرتی داره
تو این عمر کم و کوتاه
عجب معرفتی داره
رو خاک قتلگاه و دیگه نمونده جون تنش
نیزه به نیزه پشت هم نشسته رو بدنش
تنش یکی شد با عمو با نعل تازه زدنش
لا اله الا الله
افتاده عبدالله
روی دامن ثارالله
افتاده عبدالله