ناصر زینلی نوازش
Naser Zeynali Navazesh
عزیزم عادتمه به چشای تو بیام
بکشی دست نوازش رو سر تنهاییام
از چشات معلومه که خسته ای مثل خودم
با همین دستا میام اشکاتو پاک می کنم
نفس نفس می میرم بیا نذار غریبه شه با آیینه ها تصویرم
شبایی که ستارمی فانوسا بی تاثیرن
دستمو محکم تر بگیر که دارم از دست میرم
نمی خوام پر بکشم وقتی تو این قفس تویی
واسه زنده موندنم مهم تر از نفس تویی
گل دردونه من میخوام جلوم قد بکشی
می دونی دق می کنم اگه تو پژمرده بشی
نفس نفس می میرم بیا نذار غریبه شه با آیینه ها تصویرم
شبایی که ستارمی فانوسا بی تاثیرن
دستمو محکم تر بگیر که دارم از دست میرم