خانه بهلول شیطان در تهران و و فریادهای دختری که در این خانه اسیر شده بود

اخبار تماشایی
منتشر شده در 19 آبان 1399

به گزارش اختصاصی خبرنگار رکنا وارد خیابان محل زندگی مردی می شویم که متهم است دختر نوجوانی را اغفال کرده و او را ربوده است. متهمی که همین چند روز قبل اعتراف کرد جسد شیمای پانزده ساله را به نزدیکی رودخانه ارس منتقل کرده است.شیما چگونه ناپدید شد؟

قصه از گم شدن دختری پانزده ساله آغاز شد.پدر شیما در گفتگو با رکنا گفت:«شیما را وادار به ترک منزل کرده بودند.یک بار به خانه همکلاسی اش رفته بود و بعد به خانه برگشت.یک بار دیگر به پارک سرخه حصار رفت و باز برگشت.بار سوم به پایانه بیهقی رفته بود که گرفتار بهلول شد.»


دختر نوجوان بعد از ترک منزل در پایانه بیهقی با مردی حدودا 60 ساله به نام بهلول هم کلام شد. مرد او را اغفال کرده و به خانه اش برده بود.


در تحقیقات پلیسی با ردیابی تماس های شیما و بازبینی دوربین های مداربسته محلی که شیما در آن تردد کرده بود ماموران موفق به دستگیری بهلول به عنوان تنها مظنون پرونده شدند چون شیما آخرین بار با او دیده شده بود.


متهم در برخورد اولیه با پلیس ادعا کرد شیما به عنوان مسافر سوار خودروی او شده بوده و او از سرنوشت شیما اطلاعی ندارد.


اما در ادامه تحقیقات اظهارات ضدا و نقیضی مطرح کرد. یک بار ادعا کرد شیما را در چهارراه نظام آباد پیاده کرده بوده است. یک بار دیگر ادعا کرد شیما مدتی در خانه اش بوده و بعد متواری شده است. در نهایت به دلیل عدم وجود ادله کافی علیه متهم وی با قرار وثیقه آزاد شد.اما مدتی بعد اتهامی دیگر او را به دام انداخت. ماجرای به دام افتادن بهلول قصه عجیبی دارد .فریادهای زن جوان از خانه بهلول راز هولناکی داشت

خانه بهلول خانه ای است که بیشتر شبیه یک متروکه می ماند. خانه ای قدیمی یک و نیم طبقه ای با یک در کم عرض و نمای سفید که کهولت سن سازه رنگ آن را به خاکستری کشانده است. هفته قبل صدای فریادهای زن جوانی سکوت کوچه محل سکونت را بهلول را شکست.


مردی که در نزدیکی خانه مغازه میوه فروشی دارد از ماجرای عجیب چند شب قبل خبر دارد.در محل از هر کسی راجع به روز بازداشت بهلول سوال می کنیم انگشتش سمت این مغازه نشانه می رود.


سراغ مغازه دار می رویم که می گوید:«زنی در خانه این پیرمرد بود که محله را روی سرش گذاشته بود.جلوی خانه جای سوزن انداختن نبود.»


اما درست در همین موقع حرفش را می خورد و می گوید:«من دیگر چیزی نمی دانم. بروید از همسایه هایش سوال بپرسید.»


او هم مثل خیلی از اهالی محل از صحبت کردن راجع به بهلول امتناع می کند. پتانسیلی در محل حس می شود که سنگینی اش مانع حرف زدن برخی اهالی می شود.برخی از اهالی محل از ما و پلیس که دور می شوندبا هم پچ پچ می کنند.


خواهر و برادری که در همسایگی بهلول زندگی می کنند ماجرا را تعریف می کنند: «بهلول مرد مرموزی بود. رفت و آمدهای مشکوکی داشت. چندین بار خانم های مختلف را دیده بودیم که به خانه او رفت و آمد می کردند.اما سر و صدایی از او نشنیده بودیم.تا اینکه هفته قبل صدای جیغ و فریاد زنی حدودا 32 یا 33 ساله را از خانه اش شنیدیم. شیشه در ورودی را شکسته بود و فریاد می زد و می گفت اینجا گیر افتاده امکمکم کنید بیایم بیرون. یک دختر و پسر جوان آتش نشانی را خبر کردند و انگار ماموران آتش نشانی موضوع را به پلیس هم خبر دادند.»


به گفته همسایه ها دختر جوان به کمک امدادگران آتش نشانی و ماموران پلیس خارج شد و با ماشین پلیس به کلانتری منتقل شد.


از طرفی قبل از آن پدر شیما با انتشار کلیپی خطاب به آقای رئیسی رییس قوه قضاییه درخواست رسیدگی به پرونده دخترش را کرده بود. همین باعث شد بهلول برای توضیح در مورد هر دو موضوع بار دیگر بازداشت شود.


او بعد بازداشت پرده از راز جنایت هولناک خود برداشت و اعتراف کرد شیما در خانه اش به کام مرگ فرو رفته است و وی جسد دختر نوجوان را در کنار رودخانه ای نزدیکی شهرستان کلیبر دفن کرده بوده است.


اما همسایه در مورد سرنوشت دختر دیگری که توسط نیروهای آتش نشانی و پلیس نجات پیدا کرد بی خبرند. شاید بهلول او را هم در دام شیطانی خود اسیر کرده بوده است.

دیدگاه کاربران