سحر تبر دختر معروف اینستاگرامی 14 ماه است که در زندان روز خود را شب می کند. او در گفتگوی اختصاصی با خبرنگار رکنا از مشهور شدنش حرف می زند و از تمام مسیری می گوید که او را به اینجا کشاند.
در اتاق روانشناسی زندان قرچک ورامین باز می شود. اینجا اتاق بزرگی است با چند میز و صندلی و یک بخاری که انتهای بند زنان قرار دارد.گرم گفتگو با یک متهم هستم و منتظرم تا بقیه متهمانی را که امروز با آنها قرار گفتگو دارم یکی یکی به این اتاق بیاورند.تمام حواسم به متهمی است که روبرویم نشسته و دارد حرف می زند.
در همین موقع است که لای در اتاق باز می شود.دختر جوانی همراه وکیل بند پشت در ایستاده است.در عالم افکار خودم غرقم که از وکیل بند می پریم:«نام این متهم چیست؟»
می گوید که او همان سحر تبر معروف است.
منتظرش بودم اما خشکم می زند با دیدنش.چهره ای که روبرویم ایستاده است به حدی با تصوراتم بیگانه است که فکرش را هم نکردم این دختر جوان همان سحرتبر باشد. نشناختمش و حتی شک هم نکردم او سحر تبر باشد.منتظر دختر لاغر اندامی بودم که استخوان گونه هایش بیرون زده باشد.سحر تبر اما به وضوح اضافه وزن دارد و برای تشخیص این موضوع نیازی به ترازو نیست.
می آید روبرویم می نشیند.از او می خواهم لحظه ای ماسکش را پایین بیاورد.چند لحظه ای به صورتش زل می زنم.در این چهره دنبال رد آشنایی می گردم که من را پیوند دهد به کلیپ هایی که از او دیده بودم.اما شباهت کوچکی هم پیدا نمی کنم.