باهام تماس گرفت
گفت:چیکار کردی که سحر ازت تعریف میکنه ها؟!
گفتم:چیکار کردم؟! من چه میدونم؟! کاری نکردم
گفت: ببین من زنم رو هوا میفهمم فقط بگو تو کی وقت کردی بهش چشم و ابرو بیای که اینطور هولت بشه
گفتم: تو یه چیزیت شده ها یکی که از آدم تعریف میکنه دال بر این که باهات سر و سری داشته باشه نیست
از چیز دیگه ای ناراحتی بهم بگو
گفت: برو با همون سحر جونت (قطع کرد)
مجدداً تماس گرفت
الو شادی هر کاری میکنم بپیچونمش نمیشه سحرم بهانه کردم فایده نداشت من اگه این شمال رو نتونم با فرزادینا برم کیس به اون خوبی رو از دست میدم تورو خدا کمکم کن الو شادی چرا هیچی نمیگی الو