داشتم میرفتم خونه. صدای موسیقی زیبایی شنیدم. پسر جوونی بدون توجه به آدمهای دور و اطرافش آکاردئون میزد. خیلی ها بی توجه از کنارش رد میشدن و میرفتن. خوب ساز میزد.
نظرمو جلب کرد. جلوتر رفتم دیدم نابیناس. براش فرقی نمیکرد کسی گوش میده یا نه. فقط ساز میزد و ساز میزد.